نظرات بیان شده در مقالات View صرفاً مربوط به نویسندگان است.
در میان طبل جنگ، اغلب اشاره می شود که روسیه قبلاً در سال 2014 به اوکراین حمله کرده است: ابتدا با الحاق کریمه، و با ادامه اشغال بخش هایی از دونباس.
اما اگرچه بخشهایی از شرق اوکراین یک منطقه جنگی است، آینده این کشور نباید به میدان جنگ بین قدرتهای بزرگ خلاصه شود.
توصیف اوکراین به عنوان محل مبارزه بین حوزههای نفوذ رقیب، عاملیت آن را از بین میبرد و بحث را کاملاً بر اساس شرایط تعیین شده توسط کرملین تنظیم میکند.
آزادی و تعیین سرنوشت باید غیرقابل مذاکره باشد
در گروههای متمرکز اخیر، از اوکراینیها خواسته شد تا مفهومی تک کلمهای را شناسایی کنند که مثبتترین تفاوت را در کشورشان ایجاد کند.
«آزادی» پاسخ قاطع بود، نگرانیها در مورد متوسط درآمد پایین و عدم اعتماد به نهادهای عمومی.
هفت سال پیش، اوکراین انتخاب خود را برای پیشبرد به عنوان یک کشور اروپایی با نهادهای لیبرال و دموکراتیک انتخاب کرد، نه به عنوان یک کشور اقماری روسیه.
مفسران غربی این خطر را دارند که تنشهای کنونی را از دریچه مورد نظر ولادیمیر پوتین - یکی از حرکات نظامی شطرنج - به جای درخواست مشروع اوکراینیها برای حق تعیین سرنوشت، مشاهده کنند. این می تواند غیر قابل مذاکره باشد.
غرب از اوکراین برای محدود کردن جاه طلبی های روسیه استفاده نمی کند. اوکراین در کنار یک همسایه دردسرساز قرار دارد که خواستار همبستگی و تبدیل شدن به بخشی از شبکه دموکراسی است.
پوتین علیرغم لفاظیهای خود، گسترش ناتو را به چالش نمیکشد، بلکه حق اوکراین برای انتخاب مستقل و ایجاد اتحادهایی است که کشور را شکوفا میکند. همه این تصمیمات برای هر کسی که تحت "حوزه نفوذ" زندگی می کند، رد می شود.
توجیهات توخالی برای تجاوز پوتین
تخصص پوتین در تفرقه انداختن غرب است، تا جایی که او توانسته است غرب را برای گفت و گو با او به عنوان پاداش جنگ طلبی اش، بالای سر اوکراین و حتی متحدان اروپایی اش دعوت کند.
هیچ اشکالی ندارد که آمریکا و روسیه در مورد مسائل نظامی بحث کنند. حتی در اوج جنگ سرد، واشنگتن و مسکو درباره استقرار تسلیحات گفتگو کردند.
اما آینده اوکراین و به طور گستردهتر اروپای شرقی یک موضوع دوجانبه برای روسیه و غرب نیست. این سفری است که مردم، مقامات منتخب آنها و جامعه مدنی اوکراین با هم طی می کنند. پوتین در حال تشدید اوضاع است زیرا درک می کند که این هدف، برای یک جامعه صلح آمیز و دموکراتیک، برگشت ناپذیر است.
اوکراین یک هدف استراتژیک برای پیوستن به ناتو و اتحادیه اروپا دارد که در قانون اساسی اوکراین مدون شده است، اگرچه اینها اهدافی هستند که بعید به نظر می رسد برای سال های طولانی محقق شوند. اما روسیه می خواهد که جهان باور کند که آنها به نوعی قریب الوقوع هستند و به طور مصنوعی روی این موضوع تمرکز می کند.
پوتین در حال حاضر با ترساندن دولت های اروپایی مبنی بر اینکه آنها در این درگیری غرق خواهند شد، عملاً عضویت ناتو و اتحادیه اروپا را مسدود کرده است. عضویت در ناتو در بحث اغراق آمیز به عنوان حیله ای از سوی روسیه برای پنهان کردن جاه طلبی های واقعی خود تلقی می شود.
پوتین در مورد لزوم جلوگیری از استقرار تسلیحات تهاجمی در اوکراین صحبت می کند - اما آنها فقط برای اهداف دفاعی به دلیل اشغال مداوم مناطق شرقی وجود دارند.
سفر ملی اوکراین به عنوان یک تهدید تلقی می شود
مسکو میخواهد ایده برژنویی در مورد حاکمیت محدود را احیا کند که در آن کسانی که در "خارج از کشور نزدیک" هستند میتوانند برخی از امور خود را اداره کنند، اما مرزها همیشه توسط مسکو تعیین میشوند و مجازاتهای نافرمانی کشنده است، همانطور که مجارستان و چکسلواکی متوجه شد.
اگر غرب این شروط را بپذیرد، فاجعه دیگری برای اروپای شرقی خواهد بود. ناتو به خاطر ایدئولوژی نمیخواهد گسترش یابد: فشار برای پیوستن از سوی کشورهایی مانند اوکراین و گرجستان وارد میشود که قلمرو مستقل آنها توسط روسیه تهدید میشود.
رفتار کرملین به طور انحرافی به خواسته های عمومی در این کشورهای خط مقدم برای پیوستن به ائتلاف کمک می کند. بیش از 60 درصد از اوکراینیها اکنون مایل به پیوستن هستند، در حالی که در سال 2013 حدود 20 درصد بود. پوتین با متقاعد کردن اوکراینیها مبنی بر اینکه عضویت در ناتو اکنون ضروری است، به مروج اصلی این ائتلاف تبدیل شده است.
اوکراین مبارزات زیادی دارد - فساد تضعیف کننده، حکومت ضعیف، فقدان یک دستگاه قضایی عادلانه - اما همچنین دارای یک جامعه مدنی قوی است که دائماً راه های نوآورانه ای برای مقاومت در برابر واکنش های اقتدارگرا ارائه می دهد.
پاسخگویی در حال افزایش است، الیگارشی ها تحت تعقیب هستند، قدرت به صورت مسالمت آمیز منتقل شده است، و انتخابات کثرت گرایانه برگزار شده است. پوتین ناامید است که این موضوع را در "حوزه نفوذ" خود، از بلاروس تا قزاقستان، از ترس اینکه مبادا همان اصول در روسیه ریشه دوانده باشد، نشان دهد.
دیگر چه باید کرد؟
غرب میتواند با حذف نفت و گازی که روسیه برای باجگیری از اروپا از آن استفاده میکند و با خودداری از تایید نظارتی برای نورد استریم ۲، از آزادی اوکراین حمایت کند.
باید تلاش ها برای ردیابی پول های کثیف روسیه و مسدود کردن دارایی های رژیم را تقویت کند. برای جلوگیری از گسترش نفوذ بدخیم روسیه، سرمایهگذاریهایش در اروپا باید بررسی شود و از خرید سهام در بخشهای حیاتی مانند دفاع، زیرساختهای انرژی و فناوری اطلاعات جلوگیری شود.
عدم تهاجم به اوکراین کافی نیست. غرب باید از روسیه بخواهد که از تضعیف انتخاب آزاد جوامع دموکراتیک در اروپای شرقی دست بردارد و در عین حال حمایت از تقویت نهادهای دموکراتیک، جامعه مدنی و رسانه های مستقل را افزایش دهد.
این بحران را نباید به عنوان یک رقابت بین نهادهای ژئوپلیتیک بزرگ نگریست. این مسابقه بین آزادی و استبداد است و غرب نباید خود را در حال زمزمه آهنگ کرملین بیابد.
الکساندر سوشکو مدیر اجرایی بنیاد بین المللی رنسانس در اوکراین است.
[ad_2]
مقالات مشابه
- آنچه Everybody Must درباره لباس بچگانه
- شرکت صادرات و واردات کالاهای مختلف از جمله کاشی و سرامیک و ارائه دهنده خدمات ترانزیت و بارگیری دریایی و ریلی و ترخیص کالا برای کشورهای مختلف از جمله روسیه و کشورهای حوزه cis و سایر نقاط جهان - بازرگانی علی قانعی
- دانلود سریال خاتون BluRay 1080p با لینک مستقیم
- کنگره آمریکا ممنوعیت واردات با هدف کار اجباری در چین را تصویب کرد
- یک سوم از coronavirus بیمارانی که در نهایت در ICU زنده نمی
- Samsung Galaxy A51 شروع به گرفتن مارس سال 2020 به روز رسانی امنیتی با یک UI 2.1
- رئیس جمهور لیتوانی می گوید که افتتاح دفتر نمایندگی در تایوان یک "اشتباه" بود
- 5G آیفون 12 مدل ممکن است راه اندازی تا نوامبر
- همه چیز در مورد تابلو فلکسی
- گوگل شایعه به ساخت یک بازگشت به مصرف کننده عینک های هوشمند بازار