هفت حقایق ساده درباره بالش بادی توضیح داده شده
اپوس ۵۹، سونات پیانو شماره ۲۱، سونات پیانو شماره ۲۳، مسیح بر کوه زیتون، کنسرتو ویولون، اپرای فیدلیو و بسیاری از آثار دیگر، تحت تأثیرِ این دو آهنگساز بودهاست. پدرش قصد داشت از هوش و استعداد وی در موسیقی، بهرهٔ مادی ببرد و از چهارسالگی او را وادار میکرد تا پیانو بنوازد یا او را در اتاقی حبس میکرد تا به صورت جانفرسایی ساز ویولن را تمرین کند. در بهار سال ۱۸۰۲، او سمفونی شماره ۲ را تکمیل کرد و قصد اجرا در یک کنسرت را داشت، که این کنسرت لغو شد. این هیجانات که در طبیعت او وجود داشت، تا لحظهٔ مرگش فروکش نکرد. فرانتس شوبرت، که مشعلدارِ این مراسم بود، یک سال بعد درگذشت و در کنار او دفن شد. در حالی که بتهوون موفق شد خواهر و برادرش را در فوریه ۱۸۱۶ از حضانت خارج کند، پروندهٔ برادرزادهاش تا سال ۱۸۲۰ بهطور کامل حل نشده بود، و او غالباً به دنبال دادخواهی و دیدار با کارل، ابتدا در یک مدرسهٔ غیرانتفاعی و سپس در بهزیستی بود. This data has been created by GSA C ontent Generato r DEMO.
اما سرانجام یوهان و ترزه در ۹ نوامبر با هم ازدواج کردند. کمشنوایی او مانعی برای آهنگسازیاش نشد، اما نوازندگی در کنسرتها، که یک منبع درآمد سودآور برای او بود، بهطور فزایندهای برایش دشوار شده بود. سِمَت او کاپلمایستر، در دربارِ کاسل بود. چالهای در سمت راست چانهاش وجود داشت که تقارنِ صورتش را تغییر داده بود. شاید مهمترین حامی اشرافی وی، آرشیدوک رودولف (جوانترین فرزندِ امپراتور لئوپولد دوم) بود که در سال ۱۸۰۳ یا ۱۸۰۴ شروع به آموختن پیانو و آهنگسازی نزد وی کرد. وی بعدها سونات پیانو شماره ۱۴ را به جولی اهدا کرد که امروزه معمولاً با نام «سونات مهتاب» شناخته میشود. بازگشت بتهوون به وین از هایلیگنشتاد، با تغییر در سبک موسیقی او همراه شد و این زمان بهعنوان آغاز «دورهٔ میانی» زندگی او در نظر گرفته میشود که بهنام «دورهٔ قهرمانانه» نیز شناخته شدهاست. در بهار سال ۱۸۰۱، بتهوون ساخت یک باله بهنام آفریدگان پرومتئوس قیمت بالش بادی اینتکس را بهپایان رساند. در یکی از روزهای ملاقاتِ گوته با بتهوون در سال ۱۸۱۲، چنین نقل میکنند: «روزی گوته و بتهوون در کوچههای ویَن در حال قدمزدن بودند. کاسپار علاوه بر مذاکره در مورد قیمتهای بالاتر برای آثاری که بتهوون اخیراً ساخته بود، فروش برخی از آهنگهای منتشر نشدهٔ قبلی وی را نیز آغاز کرد و بتهوون را (بر خلاف میلش) تشویق کرد که نسخههایی از آثار محبوب خود را برای سایر سازهای ترکیبی تنظیم کند.
این آهنگ به شدت در او تأثیر کرد ولی گوته نمیخواست که هیجانش نمایان شود و گفت: «این آهنگ هیچ تأثیری ندارد جز اینکه فقط شخص را به تعجب میاندازد» اگر چه کمی بعد گفت: «این آهنگ پرعظمت و شگفانگیز بود، گویی تمام بنای ساختمان میخواست فرو بریزد». این اثر در سالهای ۱۸۰۱ و ۱۸۰۲ بارها اجرا شد، و بتهوون با عجله به انتشار یک تنظیم جدید از آن برای پیانو پرداخت تا از محبوبیت اولیهٔ این اثر بیشترین بهره را ببرد. در این دوره، وی نگارش و تنظیم جدیدی از سونات پیانو برای ساز شستیدار را به سرانجام رساند که تقریباً به مدت یک دهه طول کشیده بود. او همچنین به کاوش در افقهای جدیدی پرداخت و بهتدریج دامنهٔ جاهطلبیهایش را گسترش داد. در ماه مه ۱۸۰۹، هنگامی که نیروهای نظامی، وین را به توپ بسته بودند، به گفته فردیناند ریس، بتهوون بسیار نگران این بود که این سروصدا آنچه را که از شنوایی او باقی مانده بود، نابود کند. بود. این اثر که طولانیتر و حجیمتر از هر سمفونی قبل از آن بود، در اوایل سال ۱۸۰۵ به اجرا درآمد اما با استقبال کمی روبرو شد. بتهوون دارای روحیات انقلابی و طرفدار جمهوریخواهی بود که این امر ناشی از برافروختهشدن انقلاب فرانسه و احساسات انقلابی در سراسر اروپا بود.
مردم روستا قبل از انقلاب در منطقه جازموریان در۱۵کیلومتری روستای چاه زردان زندگی می کردند(عشایر)و بعد از انقلاب جهاد کشاورزی با دادن تلمبه وموتور آب در مکان فعلی(روستای چاه زردان)ساکن شدند(یکجا نشین شدن) و به کار کشاورزی پرداختند. ظاهرِ شخصی وی نیز مانند: نظم، ظرافت و رفتارهای عمومی در بین مردم (بهخصوص هنگام صَرفِ غذا) تخریب شد. بتهوون نیز مانند دیگر افرادی که در دورهٔ انتقالی قرار میگیرند، به سختی در سبک کلاسیک میگنجید، چرا که شخصیتِ قهرمانانه، اندیشه و نبوغِ بتهوون، در آرمانهای رمانتیک تحقق مییافت. گوته هیچگاه دربارهٔ آثار بتهوون اظهار نظر نکرد و در عین حال مخالفتی هم از خود بروز نداد. در ۲۷ فوریه چهارمین جراحی من انجام گرفت و حالا علایم مسلمی نشان میدهند که باید در انتظار یک عمل جراحی پنجم هم باشم. بههمین جهت در زیرزمین خانهٔ برادرش پنهان میشد و گوشهایش را با بالش میپوشانید. بتهوون با همان آهنگ به راهش ادامه میدهد. کلاهش را به نشانهٔ احترام برمیدارد و گردنش را نیز خم میکند. بتهوون هم از میان آنها عبور میکند و فقط کلاهش را به نشانهٔ احترام، کمی با دست بالا میبَرد. کینسکی که بلافاصله به نظام وظیفه فراخوانده شده بود، کمکی نکرد و کمی بعدتر بهدنبال سقوط از روی اسبش درگذشت.