«به دام افتادیم»: ضربه 15 دی برای نمایندگان مجلس باقی است
مدتها پس از اینکه اکثر قانونگذاران دیگر به مکان امنی منتقل شدند، روی کف سنگ مرمری سخت قرار گرفتند و بر روی پوشش تکیه داده بودند.
حدود 32 نفر از دموکراتهای مجلس نمایندگان که در گالری مجلس به دام افتادهاند، صندلیهایی را در بالکنهایی اشغال کردهاند که به دلیل کووید-19 از دید عموم منع شدهاند، آخرین نفری بودند که در 6 ژانویه سالن را ترک کردند و به عنوان گواهی بر انتخابات ریاستجمهوری شهادت دادند.
با نزدیک شدن به خطر و هنگامی که شورشیان سعی داشتند درها را بشکنند، خانواده های خود را صدا کردند. آنها برای سلاح های بداهه جنگیدند و از نظر ذهنی برای نبرد آماده شدند. خیلی ها فکر می کردند ممکن است بمیرند.
جیسون کرو، یک تکاور نظامی سابق که در عراق و افغانستان خدمت کرده است، می گوید: «وقتی به بالا نگاه کردم، متوجه شدم که در دام افتاده ایم. «ابتدا کف مجلس را تخلیه کردند. و ما را فراموش کردند.»
با توجه به شرایط، قانونگذاران با داشتن آسیبی منحصر به فرد، هم شاهد و هم قربانی یک حمله بیسابقه به دموکراسی آمریکایی بودند. آنها همراه با تعداد کمی از کارمندان و اعضای رسانه ها در سالن ماندند زیرا پلیس کنگره تلاش می کرد تا جمعیت حامیان دونالد ترامپ، رئیس جمهور وقت آمریکا را مهار کند.
قانونگذاران سرانجام حدود یک ساعت پس از آغاز محاصره به محل امن منتقل شدند.
در مصاحبه با آسوشیتدپرس پیش از سالگرد حمله این هفته، 10 نفر از اعضای مجلس که در گالری حضور داشتند گفتند که عمیقاً از تجربه خود متزلزل شده اند.
آنها به خوبی زمزمه هورنت مانند ماسک های گاز خود را به خاطر می آورند. انفجار گاز اشک آور در راهروهای بیرون. فریاد افسران پلیس که به آنها می گویند پایین بمانند. صدای رعد و برق روی درهای زیر. با شکستن پنجره توسط شورشیان، شیشه شکست. دکمه ها به طرز بدی روی درهای قفل شده درست چند فوت پشت سرشان می خوردند.
پاک نشدنی ترین - صدای ترک بلند یک شات که در اتاقک غار طنین انداز می شود.
کرو میگوید: «در زمان خود شاتهای زیادی شنیدهام و کاملاً واضح بود که این چه بود. من می دانستم که اوضاع به طور جدی افزایش یافته است.
تیراندازی توسط افسر پلیس مایکل برد شلیک شد و اشلی بابیت، یکی از حامیان ترامپ که سعی داشت از پنجره شکسته در درب مجلس عوام بخزد، کشته شد. هم وزارت دادگستری و هم پلیس کاپیتول در مورد تیراندازی تحقیق کردند و از طرح اتهام خودداری کردند.
وحشت آنها با آگاهی از آنچه که اوباش دنبال میکردند تشدید شد: جلوگیری از تأیید آرای الکترال توسط کنگره، که جو بایدن را به چهل و ششمین رئیسجمهور تبدیل میکرد. مایک پنس، همانطور که برای معاون رئیس جمهور مرسوم است، ریاست مراسم را در مجلس برعهده داشت، جایی که قانونگذاران برای شنیدن نتایج تایید شده انتخابات گرد هم آمدند.
ترامپ ایده های دیگری داشت.
ترامپ با گفتن دروغهایی درباره تقلب در انتخابات، که توسط وزارت دادگستری خودش رد شد، پنس را به رد رأیدهندگان سوق داد - اقدامی که قانون اساسی را نقض میکند و مجلس نمایندگان و احتمالاً کشور را به هرج و مرج میاندازد. پنس از انجام این کار امتناع کرد، اما ترامپ قبل از شروع شمارش آرا در واشنگتن گردهمایی برگزار کرد و به صدها طرفدار Ellipse گفت که باید «مثل جهنم بجنگند».
یکی از نمایندگان Val Demings، D-Fla.، از جمله کسانی بود که به گالری پناه بردند. رئیس پلیس سابق اورلاندو وقتی پلیس گفت که در ساختمان "دزدی" شده است، لرزید.
«می دانستم این بدان معناست که پلیس به نوعی خط را گم کرده است. او گفت: «همچنین میدانم، از آنجایی که من یک افسر پلیس سابق بودم، آنها تمام تلاش خود را برای حفظ این صف برای محافظت از ما انجام میدهند.
دمینگز گفت که به یکی از همکارانش که در گالری به او پناهنده شده بود گفته است: «فقط به یاد داشته باشید که ما در سمت راست داستان هستیم. اگر امروز همه ما بمیریم، یک گروه دیگر می آیند و این برگه ها را تایید می کنند.
کنگره در آن شب مجدداً تشکیل جلسه داد و پیروزی بایدن در انتخابات را قبل از طلوع آفتاب تأیید کرد.
در روزهای پس از حمله، بسیاری از قانونگذاران در گالری شروع به پیوند در زنجیره ای از پیام های متنی کردند. به سرعت به جلسات گروهی درمانی و حتی گردهمایی هایی تبدیل شد که سعی می کردند همه چیز را درک کنند. آنها خود را «گروه گالری» نامیدند و این نام ماندگار شد.
بسیاری به دنبال درمان ادامه دادند. برخی از آنها مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه بودند که به دلیل تنش های شدید در کاپیتول هیل و تعداد فزاینده تهدید به مرگ تشدید شد. برخی دیگر گفتند که از تمایل فزاینده قانونگذاران جمهوری خواه و برخی در جامعه برای کم اهمیت جلوه دادن یا نادیده گرفتن خشونت بیشتر از خود حمله آسیب دیده اند.
آنی کاستر، نماینده، که به دنبال درمان اختلال استرس پس از سانحه بود، گفت که گروه گالری تقریباً هر روز در زنجیره پیامهای متنی به هم متصل میشدند.
کاستر، DN.H.، یکی از اولین کسانی بود که در 6 ژانویه از گالری آزاد شد و با سه عضو دیگر درست قبل از اینکه سایر نمایندگان در داخل قفل شوند، از در فرار کرد. وقتی گروه کاستر به راهرو رسیدند، گروهی از شورشیان به سمت آنها هجوم آوردند.
کاستر گفت: «ما در آسانسور پریدیم. "و من به این پلیس شگفت انگیز گفتم - خدای من، اگر درهای آسانسور باز شود و ما را بکشد چه می شود؟" و من هرگز آن لحظه را فراموش نمی کنم ... او گفت: "خانم، من اینجا هستم تا از شما محافظت کنم." و او آنجا بود تا از دموکراسی ما محافظت کند."
در نهایت، پلیس کاپیتول طبقه بالایی را تمیز یافت، اگرچه شورشیان به تلاش برای شکستن درهای زیر ادامه دادند. قانونگذاران و دیگران از سالن به بیرون پرتاب شدند و از پیچ و خم پله ها و راهروها به پایین پرتاب شدند. وقتی بیرون آمدند، میتوانستند افسران پلیس را ببینند که پنج یا شش شورشی را روی زمین نگه داشتهاند، تپانچهها به سمت سرشان نشانه رفته است.
شورشیان چند سانتی متر از درهای گالری فاصله داشتند.
هنگامی که کاستر دو روز بعد بازگشت، ساعت ها فیلمی از قیام تماشا کرد. این فقط تروما را پیچیده کرد.
کاستر گفت: «به یاد دارم که شوهرم آمد و من فقط گریه می کردم. "و او مرا در آغوش می گرفت و می گفت: "نمی دانم این بهترین چیزی است که می توانید ببینید."
"اما ما باید - ما باید واقعیت آنچه در آن روز اتفاق افتاد را بپذیریم. و آنچه برای ما چالش است این است که هم قربانی جنایت علیه کشورمان هستیم و هم شاهد.
[ad_2]